صد يک حسن تو نوبهار ندارد

شاعر : خاقاني

طاقت جور تو روزگار نداردصد يک حسن تو نوبهار ندارد
کار جهان تا ابد قرار نداردعشق تو گر برقرار کار بماند
مرد نبرد چو تو سوار نداردتيغ جفا در نيام کن که زمانه
کانکه تو را دارد اختيار نداردبر تو مرا اختيار نيست که شرط است
مردم آزاده زينهار ندارداز تو نشايد گريخت خاصه در اين دور
عذر چه آرد که غم‌گسار نداردآنکه غم عشق توست ناگزرانش
مار گزيده قوام مار نداردخوي تو دانم حديث بوسه نگويم
عشق و سلامت بهم شمار ندارداي دل خاقاني از سلامت بس کن